چایی که دم می گنم انگار می آیی کمی آن طرف تر از من می نشینی، آن هم تویی که تابحال با من چایی ننوشیده ای، بعد به سرم می زند که به سمت تو بازگردم، به سمت تویی که حتی روز تولدم به یادم نبودی.

کاش دوایی برای شکستن قلب بود.

تو انتخابت را برای زندگیت کردی و من انتخابت نبودم.

روزی که آمدی نگاهت کردم و گفتم کاش انسان باشی و حالا میان اشک ها می گویم خدایا کاش کمی انسان بود و با ته مانده من بازی نمی کرد


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Frankie وب سایت شخصی امیررضا شبانی استوریج ترخیص کالا ، واردات ، صادرات ، ارزش گذاری ، تعیین تعرفه ، مشاوره ★بر محمد و آل محمد صلوات★ برند های جدید Steve فروش لحاف و روتختي پرسش مهر 98-99 | ارائه انواع مقاله و داستان و انشا و سایر آثار